«من معترضم. این پروانه نمایش فیلم “لامینور” من است. این شیر نیست، گوشت نیست، که تاریخ گذشته است … شما به من پروانۀ نمایش دادید. را زیر قول خود میزنید؟ … مردانه رفتار کنید … فیلم هایم را توقیف کردید. یکی را اصلا مفقود کردید … دو سال، سه سال روی یک فیلم کار کنیم و بعد از بیندازیم بیرون بیاییم؟ آیا شما هستید؟! پشت پرده مثل اشباح حکم صادر میکنید… دیگر نمیتوانم تحمل کنم. من میآیم و به همراه دستیارانم در وزارت ارشاد تحصن میکنم… تا حقم را نگیرم ول نمیکنم.»
به گزارش ایسنا، مهرداد خدیر در ادامه یادداشت خود در «عصرایران» نوشت: اینها را داریوش مهرجویی کارگردان پرآواز سینمای ایران با درد و رنج فراوان بر زبان آورده و بعید است بلوف کنید. البته گفتهها فیلم توقیف نشده است، بلکه تنها نوبت اکران آن عقب افتاده و از نوروز کنار رفته است. چر چرا؟ آیا اجازه می دهید دربارۀ محصول فرهنگی اینگونه تصمیم بگیرید؟ برهنگی را تبلیغ میکند یا بیخدایی را یا ترویج یا خشونت عریان را؟ لا یک قصه است دیگر. این همه مته به خشخاش گذاشتن ندارد. همین کارگردان اگر دو سال پیش در ۸۰ سال گذشته بود مجسمۀ او در این شهر نصب میشد و حالا باید به خاطر مخالفت با نمایش فیلم پروانهدار خود – دست کم در ایام نوروز – اینگونه برآشوبد.
خواست غیرقانونی ندارد. میخواهد فیلمی را که مطابق قانون ساخته شده و آمادۀ نمایش است، در موعد نمایش بدهید. همین! دمی که کاری را تولید می کند دوست دارد بازخورد مخاطب را ببیند. جالب است که پروانۀ صادره برای یک فیلم در دولت قبل خودمان را قبول نمی کند به آمریکا میگویند دضم
اگر دولت تغییر کند نباید در تصمیمات و توافقات سیاسی بین کشورها اثر بگذارد – که فیلم حرف درستی هم هست – چرا این قاعده را دربارۀ پروانۀ نمایش در داخل نباید انجام دهید؟
حسن عباسی تئوریسین اصولگرا را قبول ندارم اما یک شب چند سال پیش حرف خیلی درستی در تلویزیون بر زبا است. او گفت: «کل خانوادۀ ۶۰۰ نفر است و اگر برای هر فیلم ۱۰۰ نفر لازم باشد میشود ۶۰ خانواده. ۶۰ تا که نمیتوانند فیلم ارزشی بسازند. یکی اجتماعی میسازد، دیگری جنایی. سومی اکشن. تاریخ چهارم. شما هم ارزشی و انقلابی خودتان را بسازید ».
منظور آقای عباسی این بود که جای شما را که تنگ شده بود! بودجه بگیرید و بسازید. هزارتا بسازید.
داریوش مهرجویی فیلم خودش را ساخته است. قوانین را هم که نشده است. روانه نمایش هم دارد. را اذیت میکنید دیگر؟!
اتفاقا اگر ملت فیلم مهرجویی را ببینند سوال کمتری ایجاد میشود تا فیلم مهدی چون مدام از د را از آسیه باکری اسمی نیست؟ ون سال ۸۸ موضع انتقادی داشت؟ فیلم مهرجویی اقلا از این سؤالات ایجاد نمیکند!
هر بار که میبینم دخترم پای نماوا و فیلیمو نشسته تصمیم میگیرم در این دو پلتفرم بنویسم ولی. نه! نسل امروز پای سریالهای تصنعی صدا و سیما که نمیتوانند بنشینند. سینما هم محدود است. که کار کنیم؟ رهاشان کنیم در دنیای اینترنت ؟! به خاطر بستن تلگرام قبح استفاده از فیلترشکن را که ریختید.
هر چند حالا هم معلوم است که ساترا نیست، اما چرا به سینماگر ایرانی اعتماد ندا در دوران ریاست علی لاریجانی بر صدا و سیما یک برنامۀ زنده به دیدار او با برنامه سازان اختصاص داشت و خانم مرضیه برومند هم بود و پرسید چرا هر بار باید از نو دنبال مجوز بدوم؟ چه کار کنم کارمندان شما قبول کنید من صلاحیت دارم؟ ر مرضیه برومند و ایرج طهماسب و داریوش مهرجویی که نباید مدام خود را به دست آورد که گاه همسن باشد.
وقتی تنها برای اطمینان از استمرار پیوند نسل جدید با هویت فرهنگی همین فیلم سینمایی با مجوز داخلی است که در سینما یا شبکۀ نمایش خانگی عرضه می شود چرا اذیت می شود؟
اصلا چرا داریوش مهرجویی التماس یا پرخاش یا تهدیدی به تحصن کند فیلم مرا نمایش دهید؟ چه کاری انجام می دهید؟
البته تا حرف میزنی مثال نظارت بر مواد غذایی را میکنند و میگویند شما حاضری غذای مسموم را به فرز میگویند. مثال بیربط. ون مرجع اعلام و مسمومیت – دانشگاههای علوم پزشکی – مورد قبول همه است. تازه با آزمایش هم قابل اثبات است و متخصصان مربوط به مدارک لازم را میکند و حق شکایت و پیگیری هم بد. ربطی به گرایش سیاسی این مدیر و آن دیگری ندارد.
در این فقره اما ادعای ادعای و مسمویت هم نیست و پروانه دارد و به قول داریوشخان، شیر هم نیست که
این نکته را تکرار کنید: میگویند آمریکا بابت برجام تضمین میکند که چگونه پروانه صادر میکند
چندتا مهرجویی اصلا داریم؟ فیلم او را و خود او را دوست دارم. وب باشید. مهم نیست. در مجلات و رسانه هاتان نقد کنید. اصلاً یک برنامۀ هفت را اختصاص دهید به کوبیدن آن و آقای فراستی هم که حی و حاضر است. اما فیلم، یک کالاست. وقتی با رعایت ضوابط و مقررات تولید شده، چرا نباید در جای خوب و خوب عرضه شود؟ جز این است که خیال می کنید همه باید در یک قالب مشخص باشند؟
قای احمد توکلی بارها از شهید بهشتی نقل کرده «ما انقلاب تا آدم تربیت کنیم نه مثل آجر، قام. من نمی دانم چه کنم. چس چرا حق آدمها را سلب میکنید و بعضیها هم خیال کردهاند کارشان این است که همه را به یک ر.
داریوش مهرجویی حق دارد ازبودن خودش و از آجرنشدن آدمها دفاع کند هر چند حتی اگر در اعتراض به آجرشدن نانش از حیث توجه به معنای اقتصادی و معنوی هم بود ایراد نداشت.
انتهای پیام